دو تا شکلات توی دستم بود.
یکی از اونا رو باز کردم تا بخورمش. نگاهم افتاد به روبروی خودم.
دو تا خانم رو دیدم. به گمانم مادر و دختر بودند(از سن و سالشون معلوم بود). شایدم نبودن
فقط یه کم از کم بیشتر حجاب دختر خانم اونی نبود که بتونم ازش بگذرم.
بلافاصله فکری به ذهنم زد.
رفتم جلو و خیلی مودبانه رو به مادره کردم و سلام کردم.
- سلام
-ببخشید میشه یه لحظه وقتتون رو بگیرم؟
- خواهش میکنم، بفرمایید
- ممنونم
دستم رو باز کردم و دو تا شکلات رو تعارف کرد
دستم رو باز کردم و دو تا شکلات رو تعارف کردم و گفتم:
قابلی نداره، دهنتون رو شیرین کنید.
مادره هم همچین منّ و منّی کرد و اون شکلاته که هنوز باز نشده بود رو برداشت و تشکر کرد.
اون یکی رو به دختر خانمه تعارف کردم و گفتم:«شما هم بفرمایید»
اما...
گفت میل ندارم و همچین انگاری خوشش هم نیومد.
اومدم خداحافظی کنم که صورتم رو به سمت مادره برگردوندم و گفتم: ببخشید، یه سوال؟
- بفرمایید
-میتونم بپرسم چرا شما اون شکلاتی رو که پوست نداشت بر نداشتید؟ آخه همین الان پیش پای شما من بازش کردم که خودم بخورم.
-راستش گفتم شاید کثیف شده باشه
سریع رو به سمت دختره کردم و گفتم:
- میدونید فلسفه ی حجاب چیه؟
- یه نوع پوششه که البته سلیقه ای هم هست
لبخندی زدم . گفتم:
-فلسفش رو مادرتون گفتن.
با تعجب سوال کرد:
- مگه مادرم چی گفتن؟
- جلو گیری از کثیف شدن. شکلات ها اگه پوست و جلد نداشته باشن زود کثیف میشن و خاطر خواه کمتری دارن. ولی وقتی توی جلدشون باشن خریدارای ارزشمندی دنبالشون میان.پوستشون رو که کندی زود آلوده میشن. ما آدما هم همینیم.
چه مردها و چه زنها. پوشش برای همه هست. چون اگه نباشه زود مگسها دور ما جمع میشن.
گفتم و زود ازشون جدا شدم و رفتم...
پاداش مجاهد در راه خدابزرگتر از پاداش عفیف پاکدامنی نیست که قدرت گناه دارد و آلوده نمیگردد.همانا عفیف پاکدامن فرشته ای از فرشته هاست. نهج البلاغه،حکمت474
به وبلاگ من خوش آمدید.
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان حجاب و آدرس mina18.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.